خانه پرفسور حسابی تهران

خانه پرفسور حسابی جایی است که می توانی نبوغ یک انسان را در تک تک اجزای آن ببینی.یک خانه قدیمی چهار طبقه ، عمارتی سراسر سبز که بزرگ ترین یادگار از پرفسور حسابی است برای آموختن بسیاری چیز ها .

سحرگاه دوازدهم شهریور ۱۳۷۱ ، در اتاق کوچکی واقع در بیمارستان دانشگاه ژنو ، وقتی هنوز خورشید بر دریاچه شهر ژنو چنگ می انداخت و بر نورش لحظه لحظه می افزود ، در این اتاق کوچک چشمان مردی به آرامی از روشنایی تهی شد و دیگر هیچ گاه گشوده نشد .

وقتی که سکوت پیرمرد بر تمام وسایل تکنولوژیک چیرگی یافت ، هنوز هیچ کس خبر نداشت که او برای همیشه خاموش شده است . پرستار لباس های او را برای یافتن وسایل باقی مانده در جیب هایش کنکاش کرد ، در جیب بالای کت اش ، کتابچه ای کوچک یافت . یک کتابچه کوچک به زبان آلمانی . رمانی اثر توماس مان به نام « مرگ در ونیز » . کتابی که او برای تقویت زبان آلمانی اش خریده بود ، تا هراز گاهی که وقت کرد ، بخواند . شاید او نمی دانست مرگ ، او را نه در ونیز ، که در ژنو خواهد یافت ، و در سن ۹۰ سالگی ، مجال ادامه حیات را از او خواهد گرفت . آنچه باعث شد او در روز های پایان زندگی حتی دست از مطالعه زبان آلمانی نکشد ، شاید اتفاقی بود که در یکی از روز های ۵۰ سالگی اش افتاده بود . او در سفرش به آلمان به فروشگاهی می رود تا بتواند در آنجا چیزی بخرد . به زبان انگلیسی از فروشنده تقاضا می کند که چیزی به او بدهد . فروشنده متوجه نمی شود . چرا که زبان انگلیسی نمی داند . او همین جمله را به زبان فرانسه تکرار می کند ، اما باز هم فروشنده متوجه نمی شود ، او این بار اما به زبان ایتالیایی منظورش را بیان می کند ، اما نتیجه تغییر نمی کند . او بسیار ناراحت می شود ، کمی با خود می اندیشد و متوجه می شود که اگر زبان آلمانی می دانست ، هیچ گاه چنین مشکلی بروز نمی کرد و تصمیم می گیرد که آلمانی بیاموزد . مردی که بیش از ۸ لیسانس معتبر از دانشگاه های جهان گرفته و در سن ۲۵ سالگی توانسته مدرک دکترای فیزیک از دانشگاه سوربن فرانسه را اخذ کند ، در سن ۵۰ سالگی مثل یک دانش آموز تازه کار ، شروع می کند به یادگیری زبان آلمانی . سال ها مشاغل متعدد را در کشور تجربه کرده ، از وزارت آموزش و پرورش در دولت مصدق تا معلمی در شهر های مختلف وکرسی معتبر ترین دانشگاه جهان و جانشینی انیشتین . اما چه شد که این مرد در گوشه ای از همین تهران ، بهشتی کوچک برای خود فراهم آورد و در آنجا روزگار گذراند و سال ها ، شاگردان بی شماری را تربیت کرد و خدمات گسترده ای انجام داد . باید کمی نزدیکتر برویم تا این مرد را بیشتر بشناسیم .

فواره ای کوچک در وسط باغ ، صدای فروریختن آب در حوض ، صدای پرندگانی که در هوا منتشر شده و هوایی مطبوع در یک آلاچیق چند ضلعی ، چند نیمکت و صندلی و میز سبز رنگ و گیاهان پاپیتال که در و دیوار آلاچیق را پوشانده اند . اینجا ربطی به تهران و حتی چند قدم آن طرف تر ندارد . اینجا محیطی است کاملا متفاوت . از در که وارد می شوی ، ناگهان هوایی خنک و سرد روی چهره ات سنگین می شود . دیگر فراموش می کنیم که اینجا تهران است . دیگر فراموش می کنیم که تا چند لحظه پیش ، در خیابان ولیعصر ، از گرما کلافه شده بودیم و هوای گرم و طاقت فرسای این روز ها ، سخت بی تابمان کرده بود . وقتی که از در وارد شدیم ، ناگهان بهشتی کوچک روبه روی چشم هایمان جان گرفت . اینجا خانه مرحوم پرفسور حسابی است . خانه ای که مدت هاست تبدیل به یک موزه شده است .

یک خانه قدیمی چهار طبقه ، عمارتی سراسر سبز که بزرگترین یادگار از پرفسور حسابی است برای آموختن بسیاری چیز ها . در یک عمارت چهار طبقه که پر است از سرسبزی و طراوت ، او روزهای شکوهمندی را گذراند .

صدای پرندگان در فضای خانه چنان پخش شده که در کنار موسیقی آب ، سمفونی زیبایی به راه انداخته است . وقتی که می فهمی تمام این فضا و گیاهان ، به کوشش پرفسور شکل گرفته و پرورش یافته ، از ذوق انسانی که مدت ها در کتاب های کوچک و بزرگ غور کرده و مطالعه نموده متعجب می شوی . این خانه ناگفته های بسیاری دارد . ناگفته هایی از ظرافت و نظم بی بدیل مردی که شاید تاریخ علم ایران را در سیطره نام پرفروغش گرفته . تمام اجزای خانه حکایت از نظمی دقیق دارد . در این خانه از هر نوع گیاه که بخواهی می توانی ببینی . کتالپا ، درختی از آفریقای جنوبی ، سروی که میوه می دهد و از بلژیک به اینجا منتقل شده ، درخت عروس هندی ، گل شمعدانی درختی و درختان کوچک و بزرگی که هر کدام از جایی آورده شده اند . می گویند که وقتی دکتر به مسافرت می رفت ، رهاورد سفرش یا درخت ها و گیاهان بود ، یا اشیای زینتی چون تابلو های نقاشی . در طبقه دوم حیاط قفسی بزرگ قرار دارد که پرندگان بسیاری در آن دیده می شوند . پرندگان کوچک و بزرگ که از سراسر جهان گرد آمده اند . قرقاول ، زردپر ، مینا ، طوطی سبز ، کبک ، مرغ عشق ، طوطی برزیلی که به مثابه رنگین کمان است و طاووسی زیبا و ...

اینجا خانه پرفسور حسابی است . بوی مرطوب هوا در ریه ها ، جانی دوباره به تنت می دهد و نگاهت متفکرانه ، همه جا را می کاود . راهرو سنگ چین و گلدان هایی در اطراف آن تو را می برد به جایی که می توانی از آنجا ، زیبایی شگرف این عمارت را ببینی . گیاهان متفاوت از سراسر دنیا در اینجا جمع شده اند . اینجا بیشتر شبیه یک موزه است . یک دایره المعارف کوچک از گیاهان و حیوانات . این اتاق در روز های جمعه میزبان شخصیت های بزرگی بود : علا مه جعفری  ، شهید مطهری و ...

او کیست؟

حتی برای یک بار هم که شده ، نامش را شنیده ایم . او پدر فیزیک ایران است . پرفسور سید محمود حسابی . می توان روز های دوری را در تاریخ سراغ گرفت که نام ایران با زحمات این مرد در جهان بارها جلوه گری کرد و بر زبان ها جاری شد . می توان روز های بسیاری را جست که او با زحمات بسیار ، توانست بشریت را با روشنایی دانش خود ، بهره مند کرده و کورسو هایی از شناخت را به پنجره هایی باز تبدیل کند . شاید یکی از بنیادی ترین نظریه های فیزیک « نظریه بی نهایت بودن ذرات » اگر او نبود ، نمی توانست اینچنین شکوهمند ارایه شود . او سال ها به سحر دانش خود توانست خدمات بسیاری عرضه کند . شاید چندان بیراه نباشد اگر او را پدر علم نوین ایران بخوانیم .

نظم خارق العاده اش در زندگی معمولی از او سیمایی جذاب ساخت . علاقه بی حد و حصرش به گیاهان و اشتیاقش به دانش اندوزی حتی در آخرین لحظات زندگی ، می تواند ، الگویی مناسب باشد برای همگان .

پرفسور که به دلیل ضعف بنیه وسوء تغذیه در سنین نوجوانی از ناحیه چشم دچار ضعف شده بود ، از همان روز های آغازین زندگی ، با دقت و تلاش فراوان به سوی روز های آینده گام برداشت . انبوهی از مشاغل و کار ها و خدمات متعدد در سال های متوالی ، از او چهره ای درخشان ساخته و او را چون آفتابی پرفروغ در آسمان علم و تکنولوژی نمایانده است . او سید محمود حسابی است . مردی که بارها همگی نام او را شنیده ایم یا از او به احترام یاد کرده ایم .

در پنجم اسفند ماه ۱۲۸۱ پرفسور سید محمود حسابی در خانواده ای متمول ساکن تهران چشم به جهان گشود . پدر و مادر او تفرشی بودند . پدر وی معز السلطنه که از رجال حکومت وقت بود ، چهار سال پس از تولد او به عنوان سفیر ایران در شامات برگزیده شد و به همراه همسر خود گوهرشاد حسابی و دو پسرش ، محمد و محمود به شامات عزیمت کرد . یک سال از اقامت آنها در بیروت سپری شده بود که پدر ، همسر و دو فرزند خردسال خود را در غربت رها کرد و به ایران بازگشت .

دکتر در ۷ سالگی تحصیلات ابتدایی خود را در بیروت ، با تنگدستی و سختی در مدرسه کشیش های فرانسوی آغاز کرد و همزمان توسط مادرش ، تحت آموزه های مذهبی و فرهنگی قرار گرفت . استاد ، قرآن کریم را حفظ بوده و به آن اعتقاد بسیاری داشت . دیوان حافظ را نیز از بر داشته و به بوستان و گلستان سعدی ، شاهنامه فردوسی ، مثنوی معنوی مولوی و منشات قائم مقام اشراف کامل داشت .

شاید همین دانش اندوزی در نزد مادر بود که او را با فرهنگ ایرانی آشنا کرد و تا سال ها باعث شد که او پاسدار زبان پارسی باشد . در سال های آغازین جنگ جهانی اول ، پرفسور تحصیلات متوسطه اش را آغاز کرد و در همین زمان مدارس فرانسوی زبان بیروت تعطیل شد . از این رو پس از دو سال تحصیل در منزل او برای ادامه به کالج آمریکایی بیروت رفت و در سن ۱۷ سالگی لیسانس ادبیات ، در ۱۹ سالگی لیسانس بیولوژی و پس از آن مدرک مهندسی راه و ساختمان گرفت . او تازه از چند رشته تحصیلی در دانشگاه فارغ التحصیل شده بود که تصمیم گرفت برای امرار معاش خانواده ، به نقشه کشی و راه سازی روی آورد و برای چند شرکت فرانسوی به تهیه نقشه راه های لبنان و سوریه پرداخت . او از تحصیل دست نکشید و در رشته های پزشکی ، ریاضیات و ستاره شناسی نیز به تحصیل پرداخت و توانست مدرکی در این رشته ها به دست آورد . پس از چندی فعالیت او توسط شرکتی فرانسوی که در آن مشغول به کار بود ، برای ادامه تحصیل به فرانسه فرستاده شد . بدین ترتیب او در سال ۱۹۲۴ میلادی به مدرسه عالی برق پاریس وارد شد و یک سال بعد در همین رشته از آنجا فارغ التحصیل شد . او در همین سال ها در رشته مهندسی معدن و راه آهن برقی توانست به تحصیل بپردازد و پس از پایان تحصیلات در معادن آهن شمال فرانسه و معادن زغال سنگ ایالت « سار » آغاز به کار کرد . سپس به دلیل داشتن روحیه علمی ، به تحقیق و تحصیل در رشته فیزیک در دانشگاه سوربن مشغول شد و در سال ۱۹۲۷ میلادی در سن ۲۵ سالگی دانشنامه دکترای فیزیک خود را ، با ارایه رساله ای تحت عنوان « حساسیت سلول های فتوالکتریک » با درجه عالی ، دریافت کرد . موزه دکتر حسابی در خانه اش میزبان وسایل شخصی اوست . وسایلی که حتی از دوره جوانی باقی مانده است .

شنیده ها درباره او

می گویند پرفسور برای همه چیز ارزش قایل بود . هیچ چیز در زندگی اش وجود نداشت که برای او بی ارزش باشد . شاید دلیل اینکه او با جدیت و سخت کوشی توانست پله های ترقی را پشت سرگذارد همین اهمیت او برای زندگی باشد . می گویند پرفسور به اراده انسانی بسیار معتقد بود ، او معتقد بود که باید انسان به گونه ای زندگی کند که همه چیز را تحت کنترل خود گیرد . به عبارتی انسان باید به زندگی فرمان بدهد ، نه از آن فرمانبرداری کند . شاید هنگامی که مهندس ایرج حسابی پسر پرفسور از خلق و خوی و روش زندگی پرفسور سخن می گوید و نظم استثنایی و بسیاری از ویژگی های برجسته اخلاقی او را مطرح می کند ، هر مخاطبی می تواند با نگاهی هرچند گذرا به این عمارت و باغ درون آن ، همه آنچه راکه گفته می شود به وضوح ببیند .

درست است . او آن گونه که می گویند ، بود . این نتیجه ای است که از در و دیوار خانه ای که در میان گیاهان بی شمار محصور مانده می توان گرفت . در این خانه نمی توان هیچ چیز را یافت که در جایش قرار نگرفته باشد . همه اشیاء آن گونه که باید ، در جایشان قرار دارند . گلدان های متعدد که زیر هم ردیف شده اند تا اگر آبی به آنها داده می شود ، باقی آب به هدر نرود . در هر جای این عمارت و باغ ، دو شیر آب قرار دارد . یک شیر که روی آن نوشته شده ، « آب حوض » و شیری دیگر « آب شهر » . می گویند که دکتر دو سیستم لوله کشی در خانه ایجاد کرده بود . یکی لوله کشی آب شهری که تنها مصرف خوراکی داشته و دیگری آب قنات که عمده مصارف آب از این شبکه صورت می گرفت . آبیاری باغ ، شست وشو و اموری دیگر ...

همواره پرفسور در هر روز با یک برنامه ریزی دقیق و مشخص به کار های متعددی می پرداخت . هر روز دکتر در ساعتی معین به سراغ باغ کوچک خانه اش می رفت و به نگهداری و مواظبت از گیاهانی که با دستان خود آنها را کاشته بود ، می پرداخت . عشق و علاقه عجیب او به گیاهان و حیوانات روحیه ای لطیف در او به وجود آورده بود . علاوه بر آن ، پرفسور با شعر و موسیقی سنتی ایران و موسیقی کلاسیک غرب نیز به خوبی آشنایی داشت . شاید خاطره ای از مهندس حسابی لبخند کمرنگی بر لبانمان می نشاند . او می گوید که پرفسور پس از پایان تحصیلات و اخذ مدرک دکترا ، به تهران مراجعت کرد . بلافاصله بنابر سنت ایرانیان ، او را به ازدواج ترغیب کردند . از میان تمام دختران آن روز که به او پیشنهاد شد ، هیچ کدام مورد قبول او قرار نگرفت .

بالاخره دکتر ، دختر آیت الله حائری را به همسری برگزید . آنها پس از ازدواج احترام بسیاری نسبت به هم قایل بودند . دکتر از آنجا که به موسیقی غربی بسیار علاقه مند بود ، هراز گاهی با گرامافون ، صفحات مورد علاقه اش را گوش می داد . همسر پرفسور ، معتقد بود که گرامافون به لحاظ شرعی دارای اشکال است .

او با تمام احترامی که برای دکتر قایل بود ، هیچ گاه گرامافون را تمیز نمی کرد . اما در سال هایی که آنها زندگی مشترک طولانی را سپری کرده بودند ، پس از مدت ها ، همسر دکتر ، تمام صفحات گرامافون را به دقت می شناخت و حتی به موسیقی های باخ و بتهوون و ... تسلطی کامل داشت . دکتر و همسرش ، بسیار به همدیگر احترام می گذاشتند . آنها تا سال ها در کنار همدیگر زندگی بسیار خوبی داشتند . شاید هیچ کس نمی توانست از احساس این دو نسبت به همدیگر چیزی نداند ، اما آن دو ، مسلما در سکوت هایشان ، در پلک زدن هایشان و در لبخند های کوتاه که به همدیگر نشان می دادند ، سخن های عمیقی بر زبان می راندند . مهندس حسابی راست می گوید وقتی که از پرفسور و مادرش عاشقانه حرف می زند .

موزه تماشاگه زمان تهران

موزة «تماشاگه زمان» که به موزة ساعت نیز معروف است، در منطقه یک شهرداری تهران در خیابان ولیعصر، خیابان زعفرانیه، نبش چهارراه پروین بغدادی واقع شده است.

 این موزه در محوطه‌ای با مساحت حدود 5000 مترمربع در ساختمانی با حدود 700 مترمربع زیربنا در دوطبقه ساخته شده است. پیشینه این باغ به دوره محمدشاه قاجار باز می‌گردد و بنای موزه حدود 80 سال قدمت دارد و به لحاظ دارا بودن هنرهای گچ‌بری، کاشی‌کاری، مقرنس و گره‌چینی از بناهای برجسته به شمار می‌رود.

 گچ‌بری‌های این بنا حدود ده، دوازده سال به طول انجامیده تا بالاخره در سال 1356 به پایان رسید. بنای موزه قبل از گشایش به طور کلی مورد مرمت، بازسازی، پاک‌سازی و رنگ‌آمیزی قرار گرفت و در خرداد سال 1378 خورشیدی به عنوان نخستین موزه از موزه‌های وابسته به اداره‌کل موزه‌های بنیاد مستضعفان و تنها موزه تخصصی ساعت در ایران گشایش یافت و در حال حاضر 400 اثر که عموماً از اموال مصادره‌ای هستند، در این موزه به تماشای عموم قرار داده شده است.

 

بخش‌های مختلف موزه

 در ابتدای ورود به موزه با حیاط و باغی بسیار سرسبز و دلپذیر با تزئینات آجر و کاشی متناوب روی دیوارها روبرو هستیم و در مسیر منتهی به درب ورودی ساختمان موزه، ماکت‌هایی از ساعت‌های ابتدایی همچون ساعت آفتابی، ساعت آبی، ساعت شنی و ساعت سوختی، در معرض نگاه دیدارکنندگان قرار گرفته است. در طبقه نخست موزه سه بخش برای دیدن وجود دارد:

 در بخش نخست که همان راهرو و پاگرد این طبقه است می‌توان از ساعت‌هایی که به دیوار نصب شده یا در قسمت‌های مختلف قرار گرفته ‌اند دیدار کرد و از زیبایی گچبری‌های بی‌نظیر این قسمت نیز بهره برد.

 بخش دوم، سالن بزرگ و وسیعی است که در آن علاوه بر دو ستون بسیار زیبا که بر روی آنها گچبری بر روی آینه انجام گرفته است، می‌توان از تزئینات زیبای گچ‌بری و گره‌چینی پنجره‌های متعدد آن نیز بهره جست. در این تالار بزرگ می‌توان از کنسول‌های زیبا و ساعت‌های مختلفی که بر روی این کنسول‌ها قرار داده شده و یا بر دیوارها نصب شده‌اند، دیدن کرد.

 در بخش سوم طبقه اول نیز می‌توان از اتاق کوچکتری دیدار به عمل آورد که قسمت‌هایی از آن به سبک اتاق موسیقی طبقه ششم بنای عالی‌قاپوی اصفهان تنگ‌بری شده و تمامی دیوارهای آن با نقش‌های تلفیقی مینیاتور و نقش‌های سنتی و نقش‌های قالی تزئین شده است. در این اتاق نیز تعدادی از اشیاء مرتبط با نجوم و اجرام سماوی در معرض دید قرار گرفته است. تزئینات این اتاق طی مدت سه سال (1356 ـ 1353 خورشیدی) و به طور مدوم انجام پذیرفته است.

 

در طبقه دوم موزه می‌توان از پنج بخش دیدن کرد:

 بخش نخست، ویترین بزرگ دو طبقه‌ای است که در راهروی این بخش قرار دارد و به نمایش ابزار و ادوات تعمیر ساعت اختصاص یافته است.بخش دوم، شامل دو اتاق تودرتو است که در آنها می‌توان عکس‌هایی از تعدادی از بانیان نخستین کارگاه‌های ساخت ساعت در جهان و همچنین تعدادی از ساعت‌ها و تندیس‌های مربوط به زمان و تعدادی از ساعت‌های مربوط به پادشاهان را مشاهده کرد.

 در بخش سوم با دو نوع از آثار روبرو هستیم، تعدادی از ویترین‌ها برای نمایش ساعت‌های مچی اختصاص یافته است و در تعدادی دیگر نیز با آثاری مانند فسیل‌هاو صدف‌ها ، روبرو می‌شویم (از آنجائیکه فسیل‌ها نیز به نوعی گویای گذشت زمان هستند و مرور زمان را یادآوری می‌کنند، تعدادی از ویترین‌ها به نمایش این آثار اختصاص یافته است). بخش چهارم این طبقه به نام «اتاق تقویم» نامگذاری شده و به نمایش تقویم‌ها در ادوار مختلف تاریخی اختصاص یافته است. و در نهایت آخرین بخش این طبقه به نمایش انواع ساعت‌های مچی اختصاص دارد.

 دور تا دور فضای طبقه دوم بنا دارای تراس است که سرتاسر ارتفاع آن تا بام با شیشه پوشش داده شده و این فضا به منظور برگزاری نمایشگاه‌های موقت مورد استفاده قرار می‌گیرد.

  

محاسن و ویژگی‌ها

 در این قسمت به نکاتی چند از محاسن و ویژگی‌های قابل توجه این موزه اشاره می‌کنیم:

 ـ طرح درب ورودی محوطه و حفاظ آهنی داخلی پنجره‌ها با اقتباس از طرح گره‌چینی درب و پنجره‌های چوبی بنا ساخته شده‌اند و علاوه بر زیبایی، با بنا و تزئینات آن نیز هماهنگی کامل داردو در عین حال درب ورودی محوطه، خصوصیات یک ورودی دعوت‌کننده را داراست.

 ـ برای کفپوش سالن‌ها و بنا از کف‌پوش سنگی مناسبی استفاده شده است که در ضمن گرفتن سروصدا به هنگام دیدار و قدم زدن از نظر رعایت نظافت و بهداشت نیز مطلوب است.

 ـ استفاده از پرده‌هایی با رنگ و طرح مناسب برای تمامی پنجره‌ها در هر طبقه جهت کنترل ورود نور طبیعی به داخل موزه.

 ـ چیدمان صحیح اکثر اشیاء و ویترین‌ها از لحاظ تعداد آثار، که باعث ایجاد خستگی در دیدارکننده نمی‌شود. این مورد یکی از معضلات عمده بیشتر موزه‌هاست.

 ـ استفاده از انواع روش‌ها برای ارائه و نمایش آثار از جمله، نمایش نمونه‌های بازسازی شده تعدادی از ساعت‌های ابتدایی در فضای باز (حیاط) موزه، قرار دادن آثار حجیم به طور آزاد در سالن‌ها، قرار دادن آثار بر روی پایه که در این مورد از کنسول‌های چوبی تزئینی موجود به خوبی استفاده شده است، نصب تعدادی از آثار بر روی دیوارها، نمایش تعدادی از ساعت‌ها (ساعت‌های شماطه‌دار) در حال کار، نمایش آثار نخبه در ویترین‌های انفرادی، استفاده از ویترین‌های جمعی افقی و عمودی در طبقه دوم، استفاده از ویترین‌های مناسب و شیبدار برای نمایش اسناد و تقویم‌ها، رعایت ارتفاع مناسب در اکثر ویترین‌های نمایش آثار.

 ـ استفاده از سیستم‌های اعلام و اطفای حریق و سنسورهای الکترونیکی حفاظتی در قسمت‌های مختلف موزه.

موزه تماشاگه پول تهران

موزه پول اولين گنجينه تخصصي و دايمي سكه و اسكناس در ايران است كه به تاريخ 17 تيرماه 1376 به همت اداره كل موزه‌هاي بنياد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامي افتتاح شد. اين مجموعه شامل 1400 سكه و 750 قطعه اسكناس و تعداد تقريبي 200 قطعه اشياي موزه‌اي غير از سكه و اسكناس است كه در محوطه‌اي به وسعت 2000 مترمربع به نمايش گذاشته شده و ضمن ارائه بخش قابل توجهي از سكه‌ها و اسكناس‌هاي ايران‌، گوشه‌هايي از تاريخ اين سرزمين را نيز به نمايش مي‌گذارد.
بخش‌هاي تشكيل‌دهنده موزه پول عبارتند از: بخش ماقبل پول‌، سالن مربوط به تاريخ سكه و سالن‌هاي مربوط به تاريخ اسكناس‌. اين بخش‌ها به شكلي ديدني به نمايش گذاشته شده و تاريخ چند هزار ساله اين مرز و بوم را پيوسته و زنجيروار معرفي مي‌كند. هم‌چنين‌، تلاش شده است تا سكه‌ها، اين مستندترين اسناد تاريخي‌، از نظر اقتصادي‌، هنري‌، تزييني و آرايشي در كنار مهم‌ترين جنبه آن‌، كه همان جنبه تاريخي و فرهنگي است‌، به نمايش گذاشته شود.

در ارديبهشت ماه 1378، بخش جديدي در سالن اصلي نمايش با موضوع پول ملل راه‌اندازي شده است كه اختصاص به نمايش سكه و اسكناس كشورهاي مختلف با اطلاع‌رساني عمومي شامل پرچم‌، نقشه‌، اطلاعات پولي و ارزش و واحد پول آن كشور دارد.
موزه پول علاوه بر سالن‌هاي نمايش‌، بخش‌هاي جنبي ديگري نيز دارد كه به اختصار عبارتند از: كتاب‌خانه تخصصي‌، بانك اطلاعات‌، نگارخانه‌، تماشاخانه‌، سالن اجتماعات‌، نمايشگاه‌هاي متفرقه‌، كتاب فروشي و چاي‌خانه‌.

 

تنگه واشی، فیروزکوه

 

تنگه واشی در موقعیت جغرافیاییN355222 E524337 در استان تهران واقع است. تنگه واشی یا تنگه ساواشی مکانی با جاذبه‌های گردشگری است که در حدود ۱۵ کیلومتری شمال غربی شهرستان فیروزکوه قرار گرفته و با داشتن آب و هوای مناسب در تابستان‌ها، میزبان جمعیت کثیری از مسافران و گردشگران می‌باشد. در سال‌های اخیر، بسیاری از موسسه‌های توریستی، اقدام به برگزاری تورهای گوناگونی در این منطقه نموده‌اند که همین امر باعث افزایش شهرت و معروفیت این منطقه شده‌ است. نگه واشی به طول حدود ۳۰۰ متر و با دیواره‌های صخره‌ای بلند به ارتفاع حدود ۱۰۰ متر محل عبور رودخانه‌ای است که از کوه‌های ساواشی سرچشمه می‌گیرد و از میان دشت می‌گذرد. در فصل تابستان که آب به کمترین میزان خود می‌رسد، عمق آن به حدی است که در برخی نقاط تا زیر زانوی شما را خیس نماید. یکی از مهمترین جذابیت‌های این تنگه، همین عبور کل مسیر از میان آب است.


برای رفتن به تنگه ساواشی در کیلومتری ۲ جاده فیروزکوه ـ تهران، پس از ورود به یک جاده فرعی و طی حدود ۹ کیلومتر، روستای جلیزجند نمایان می‌گردد. این روستا در حاشیه یک دشت سرسبز با مزارع گندم و سیب زمینی و باغات مختلف بنا شده ‌است. بعد از عبور از روستا و طی حدود ۴ کیلومتر در جاده‌ای که میان دشت و در کنار جوی‌های پر از آب زلال، احداث شده، محل پیاده روی تنگه ساوشی شروع می‌شود. بعد از عبور از تنگه اول و گذر از دشتی زیبا، تنگه دوم قرار گرفته که حدود ۲ کیلومتر با تنگه اولی فاصله دارد. این تنگه هم مانند تنگه اول چشم‌نواز است و از دیواره‌های سنگی آن در نقاط مختلف چشمه‌های آب زلال و خنک به سمت پایین روان است.

در تنگه واشی گیاه کمیاب «باریچه» که مصارف مهم صنعتی و دارویی دارد، می‌روید. چیدن باریچه به دلیل کمیابی آن جرم است و پیگرد قانونی دارد. تنگه واشی علاوه بر طبیعت زیبا، دارای آثار تاریخی نیز هست. یکی از سه کتیبه معروف دوره قاجار در این تنگه واقع شده‌ و دو کتیبه دیگر در چشمه علی شهر ری و تونل وانا در جاده هراز واقع شده‌اند. هر سه این کتیبه‌ها به دستور فتحعلی شاه قاجار حکاکی شده‌است. فتحعلی شاه که دوران پیش از پادشاهی خویش را در شیراز گذرانده بود، با دیدن نقش برجسته‌های آن دیار، سه نفر به نامهای حجارباشی، نقاش باشی و معمار باشی را مسئول ساخت این سه کتبیه در تهران کرد.

کتیبه واقع در تنگه ساواشی دارای ابعاد شش در هفت متر است که وقایع زمان فتحعلی شاه دور تا دور کتیبه روایت شده‌است. بزرگترین نقش برجسته این کتیبه‌ها، نقش شکارگاه با تصویر اسب، نیزه و شکارهایش است که در اطراف آن می‌توان عباس میرزا، علی قلی میرزا و علی نقی میرزا پسران فتحعلی شاه و همچنین نوادگانش را در حال شکار دید. این کتیبه که حدودا ۱۸۵ ساله‌است به گونه‌ای در دل کوه حک شده که از بارش باران و تابش آفتاب در امان بوده‌است اما صنعت گردشگری به آن آسیب وارد نموده‌است. شکال پرندگان و حیواناتی چون بزکوهی، آهو و گوزن نیز در این نقش برجسته به عنوان شکار دیده می‌شوند کماکان از این نوع حیوانات امروز نیز در تنگه‌ی واشی کم و بیش می‌توان یافت. ساخت کتیبه‌ جلیل جند 3 سال به طول انجامید و دارای قدمتی 185 ساله است. این کتیبه به گونه‌ای در دل کوه حک شده است که از بارش باران و تابش آفتاب در امان است.

تخت نادری تهران

تخت نادری نام اریکه سلطنتی است که به دستور فتحعلی شاه قاجار توسط جواهر سازان و صنعتگران ایرانی ساخته شده‌است. این تخت مرصع و میناکاری شده شامل ۲۲ هزار سنگ و جواهر قیمتی است که برای اردوکشی به چمن سلطانیه زنجان در ۹ قطعه مجزا ساخته شد. تخت نادری از نظر شکل و ترکیب و تزیینات زیباتر از تخت طاووس است. پشت انداز آن با ترنج و جواهرات درشت و خوش رنگش آن را مجلل تر نشان می‌دهد. در دو طرف پشت انداز تخت که مانند دم طاووس چتر زده و در بالا دارای تاجی است، نقش دو اژدهای پیچ خورده یا سمندر قرار دارد که دم آنها به شکل سر عقاب یا طوطی درآمده‌است، و نظیر همین دو اژدها در دو طرف پله اول تخت نیز دیده می‌شود که در این جا دارای پا بود. و به سطح و دیواره پله چسبیده‌اند. در دیواره عمودی پله اول تخت، نقش شیری، برجسته کاری شده که بدن آن همچون پوست پلنگ خالدار و جواهر نشان شده‌است. در دو طرف تخت نیز در داخل ترنج‌های اسلیمی مشبک، نقش دو طوطی میناکاری شده مشاهده می‌گردد.

این تخت تنها در مواقع سفر برای پادشاه حمل می‌شد و در بقیه اوقات در خزانه سلطنتی نگهداری می‌شد. تا پیش از تدوین قانون خزانه بانک ملی ایران، این تخت درتالار سلام کاخ گلستان تهران و در کنار تخت طاووس نگهداری می‌شد و پس از آن به موزه جواهرات سلطنتی انتقال یافت. این تخت برای آخرین بار در تاجگذاری محمد رضا شاه پهلوی در چهارم آبان ماه ۱۳۴۶ خورشیدی در تالار سلام کاخ گلستان مورد استفاده قرار گرفت. در حال حاضر این اثر گرانبها در موزه جواهرات ملی بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران نگهداری می‌شود. از این تخت به اشتباه گاهی به عنوان تخت طاووس یاد می‌شود.


این تخت زیبای جواهر نشان و میناکاری شده، در حال حاضر در گنجینه جواهرات ملی ایران در بانک مرکزی نگهداری می‌شود. تخت نادری در دوران قاجار ساخته شد. برخی تصور می‌کنند که چون این تخت، نادری نام دارد پس به احتمال فراوان مربوط به نادرشاه افشار است در صورتی که نادر در زبان فارسی به معنی کمیاب است و این تخت نه به خاطر نادر شاه که به خاطر کمیاب بودن و زیبایی منحصر به فردش به این نام شهره شده. این تخت فوق العاده زیبا به فرمان فتحعلی شاه فاجار ساخته شد و در بسیاری از نقاشی‌های آن زمان دیده می‌شود. این تخت در کاخ گلستان نگهداری می‌شد ولی بعدها به گنجینه جواهرات سلطنتی بانک مرکزی منتقل شد. این تخت برای آخرین بار در زمان تاجگذاری محمدرضا شاه پهلوی مورد استفاده قرار گرفت.